سلام بچه ها امروز می خواهم برای شما تعریف کنم که من در دبی چه کار هایی کردم . پرواز ما ساعت 9 صبح بود . ما ساعت 5 صبح راه افتادیم من توی راه چرت می زدم . رسیریم فرودگاه . مدتی طول کشید تا سوار هواپیما شدیم . من در هواپیما همش ساعتم را نگاه می کردم . بعد برایمان صبحانه اوردند . من اب پرتقال روی لباسم ریختم . بعد از این که از فرودگاه امدیم . بیرون منتظر راننده ی هتل شدیم . من هم گرمم بود و هم خسته شده بودم و حسابی کلافه شده بودم . بعدراننده ی هتل امد دنبال ما . ما سوار ماشین شدیم و بعد راه افتادیم . خیابان های بین فرودکاه تا هتل زیبا بود . رسیدیم هتل . بعد از ١ ساعت استراحت به فروشگاه جلوی هتل رفتیم و برای برادرم...